در این اثر مرتضی رضوان به شرح وقایعی نه چندان شیرین درباره ناگفته ها و ناشنیده های عالم موسیقی پرداخته است. شاید بهتر بشناسیم آنانی را که استاد میخوانیم! از متن کتاب: یک سرنا و یک دایره زنگی، یک ویلن و یک تار مجموعه سازهای خانه تو بود. روزی به خانه ی تو آمدم. صدای پیانو و آواز سیما می آمد به اتاق که رسیدم دیدم یک پیانو نیز به سازهای تو اضافه گشته است. چشمان سیما پر از برق شادمانی بود. سیما به اشتیاق تکمه ضبط را فشرد. طاهرزاده می خواند. صدای او ترا سخت می آزرد. گفتی: سیما؟ سیما گفت: فقط یکبار دیگر، مرتضی دوست دارد. سیما چنان استوار بود که پس از گذشت ماهی، فقط از خانه تو صدای صفحه های یوسف شنیده میشد. تو سخت می کوشیدی و به سعی می نواختی. شب و روز نداشت، اگر در راه نبودی بر کار بودی. حتی اگر زمانی به گشت به جایی خوش می نشستیم، تو آنجا نیز فروگذار نبودی. کار رام دست ما میشد. دنیای تو رونق جانت شد. سیما می گفت، می خواند، می آموخت و لحظه ای نمی ماند. از هنسه تا باخ، از باخ تا راول، از قمر تا یوسف، از نوحه های آشورا بر سر چارسوق تا صبا و تهرانی و خالقی و کلنل، گلچین هایی در خانه نواخته میشد...
#نسخه_الکترونیکی_کمک_در_کاهش_تولید_کاغذ_است. #اگر_مالک_یا_ناشر_فایل_هستید، با ثبت نام در سایت محصول را به سبدکاربری خود منتقل و درآمدفروش آن را دریافت نمایید.
تعداد مشاهده: 133 مشاهده
فرمت محصول دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 231
حجم محصول:0 کیلوبایت